عیدانه های یک عدد سه رک تنها

ساخت وبلاگ


صبح جمعه...روز عید...مریضم باشی حسابی... صبح زودم بلند شده باشی برای درس خوندن... این همه خال داغونو چی می تونه خوب کنه؟

شاید هیچی...

شایدم اینکه بری بشینی توی بالکن خونه ی پدربزرگی و کتاب و دفتراتو ولو کنی بعد مادربزرگی برات یه لیوان چایی تازه دم بیاره و در حالی که چایی تو مزه مزه می کنی نسیم خنک اول صبح صورتتو نوازش کنه و بوی نم باغچه ی تازه آب داده شده بپیچه توی مشامت و سرتو که رو به آسمون بگیری یهو با کبوتری که چند ماهه بالای طاق ایوون لونه کرده چشم تو چشم بشی و هر دوتون یه لبخند خوشحال بزنید بعد تو سر فرصت بشینی و نگاه کنی که چه جوری جوجه هاشو پرواز میده تا از لونه ی قدیمی بکوچه و بره...بتونه حالتو انقدررررر خوب بکنه که تا تنگ غروب دلگیر جمعه هم لبخند از روی لبت نیفته...

زندگی خالی نیست...

نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ......
ما را در سایت نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ... دنبال می کنید

برچسب : عیدانه, نویسنده : 0serekkhatoonc بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 2:18