Love hard

ساخت وبلاگ


پرسیدم حاج آقا این نرگس‌ها دسته‌ای چند؟ 

پیرمرد نگاهی بهم انداخت و گفت برای شما که عاشقی دسته ی پنجاه‌ تایی هفتاد تومن.

گفتم از کجا فهمیدی عاشقم؟ 

گفت عاشقای نرگس از صد فرسخی معلوم می‌شن. چشماشون یه برق خاصی داره. 

خندیدم و گفتم راست می‌گی من مجنون این گلم. 

یک دسته نرگس تازه برداشت و دور گلها با دقت روزنامه پیچید و زیر لب گفت برای اینکه گلبرگای حساسش زخمی نشن تا برسی به خونه. 

گفتم حاج آقا خودتم که عاشق نرگسی! 

گفت چرا نباشم ؟ هم خوشبوئه هم خوشگله؛ گل بی خاره، ارزون و در دسترسم نیست فقط یه فصل خاصی با ناز و ادا منت می‌گذاره و میاد. نباید عاشقش بود؟ 

وقتی دور ساقه‌ دسته نرگس من چسب می‌زد چشماش می‌درخشید انگار داره به یه تیکه الماس چسب می‌زنه. با تمام وجود عطر نرگس‌ها رو به ریه‌هام کشیدم و گفتم راست می‌گی حاج آقا نرگس رو نباید دوست داشت باید عاشقش بود. 

نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ......
ما را در سایت نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0serekkhatoonc بازدید : 71 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:20