وقتی سه رک قاطی می کند

ساخت وبلاگ
هر آدمی عادت های روحی و رفتاری خاص خودشو داره که شاید برای بقیه عجیب باشه یا حتی گاهی نقطه ی اشتراک با کسانی که شبیه خودش هستن محسوب بشه؛ یعنی در واقع خودش فکر کنه عجیبه ولی عجیب نباشه...
نمی دونم این عادت من عجیبه یا نه ولی یه عادتی دارم وقتی خیلیییی اعصابم خرد باشه یا خیلی افسرده باشم یا ذهنم درگیر یه مساله ای باشه ، می گردم داغون ترین فیلم ترسناک ممکن رو پیدا می کنم و توی تاریکی شب وقتی همه خواب باشن می شینم تنهایی تماشا می کنم.
جالب ترین قسمت ماجرا هم اینجاست که من که در حالت عادی از لباسایی که پشت در اتاقم آویزون کردم توی تاریکی می ترسم توی این حال فیلم ترسناک ببینم کک مبارکم هم نمی گزه ...اوج ماجرا رو زمانی می فهمم که وقتی با خواهری یا گروه سه کله پوکی دوباره همون فیلم رو تماشا می کنم ، از اول تا آخرش هفت هشت تا سکته ی ناقص و کامل می‌زنم و انقدر بازوی خواهری رو فشار می دم که کبود می شه قشنگ (یه بارم انگشت کوچیکه ی کله پوک شماره سه رو انقدر فشار دادم که ورم کرد و اندازه ی یه سیب زمینی شد)؛ تازه میفهمم هی وای من این چی بوده! و هی از خودم می پرسم چرا اون دفعه من از این صحنه نترسیدم اصلا؟ 
در کل احساس می کنم یه جور عادت کوفتیه که باید جلوشو بگیرم چون حتی اگر ترس های شبانه ای که بعدش به جونم می افته رو در نظر نگیرم اینکه موجودی فیلم ترسناک های به درد بخور و قابل قبولی که در دسترس دارم داره ته می کشه هم خودش می تونه یه معضل بشه...
نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ......
ما را در سایت نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0serekkhatoonc بازدید : 98 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 20:38