مسابقه ی زرنگی

ساخت وبلاگ

احساس می کنم تمام مردم شهرم با هم مسابقه ی زرنگی و کلاهبرداری گذاشتن...هر کسی هم پیدا بشه که صداقت و روراستی رو به بقیه هدیه بده با حجم بیشتری از بی رحمی و بدجنسی مواجه می شه؛ انگار که فکر می کنن آدم احمق و بی شعوریه که حقشه مورد ستم واقع بشه، چطور حتی یک لحظه هم به ذهن شون خطور نمی کنه که اون آدم می فهمه تو داری از خودت سبعیت به خرج می دی ولی آگاهانه داره انسانیت خرج می کنه ؟!

دیروز رفتم با کمال صداقت گوشی در حد نوی خودمو با تمام لوازم جانبی نو و سالمش(حتی هندزفری نو و درجه یک کارخونه ایش) گذاشتم روی دخل مغازه گوشی فروشی یه بنده خدایی که میشناختم و فکر می کردم آدم حلال خوری باشه و به جاش یه گوشی که مثلا قرار بود مثل گوشی خودم در حد نو باشه با لوازم جانبی فیک و آشغال تحویلم داد... اینکه چرا گوشیمو عوض کردم و قیمت رو منصفانه گفت یا نه و چطور فهمیدم لوازم گوشی جدید فیکه بماند، اما خیلی دلم گرفت که در برابر اعتماد من انقدر بی انصافی کرد. حتی شب خوابم نبرد...نه به خاطر چندتا لوازم جانبی فقط به خاطر اینکه صداقت من رو حماقت فرض کرد. اولش گفتم ولش کن یه شارژر و هندزفری ارزش نداره ولی بعدش دیدم از باب امر به معروف هم که شده باید بهش بگم که من فهمیدم تو چه کلکی زدی ... از راه دانشگاه رفتم مغازه ش و وقتی بهش گفتم ماجرا رو اول یکم خواست توجیه کنه بعد که دید من انقدری که فرض کرده احمق نیستم گفت برو بیارشون برات عوض کنم...

توی راه برگشت خونه با خودم فکر می کردم که خدایا من به خاطر یه چند تا لوازم جانبی انقدر احساس خسران و ضرر داشتم که تازه طرفم زیر بار رفته عوض شون کنه روز قیامت احساس خسران آدما برای اعمالی که قابل عوض کردن نیست چه شکلیه؟! 

خدایا پناه می برم به تو از روزی که انسان از پدر و مادر و همسر و فرزندان خودش هم فرار می کنه...

نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ......
ما را در سایت نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0serekkhatoonc بازدید : 93 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 20:38