پدری:سه ررررک!!! من:جان پدری:سه ررررررک!!! من:جان پدری:گشنمه... من:سیب زمینی تخم مرغ بدرست بمیل ... پدری:… (مظلومانه صحنه را ترک کرده به آشپزخانه می رود) بعد از پنج دقیقه...صدای پدری از آشپزخونه:ای وااااای افسی ماماااااان... مادری:چیه چه خاکی به سر آشپزخونه م ریختی؟ پدری با بغض:چرا توی قوطی زردچوبه فلفل قرمز ریختی عاخه؟ مادری:از بس که شما زردچوبه می ریزی جابه جاشون کردم بلکه تنبیه بشی... پدری:چر,شُستش,میفهمی؟؟؟؟شُست ...ادامه مطلب