serek جمعه ۶ مرداد ۰۲ محرم امسال عجیب بود میسوختم خاکستر میشدم. سر از خاکستر بر میداشتم دوباره میسوختم خاکستر میشدم... اشک اما نبود ؛ قلبم میسوخت اما نمیجوشید ؛ مثل چشمهای که آب حیات از آن جاری شود نبود مثل کویری خشک بود که از تشنگی میسوزد. گفتم این قلب مرده دیگر قلب نمیشود گویا خاکستر نشین شده و میل زندگی ندارد... اما شب تاسوعا فرق داشت اشکهای حبس شده مثل دریا سرازیر شدند... صدایی از درونم با من گفت تو از این بارگاه امید بریدی اما عشق نبریدی هنوز... صلی الله علیک یا اباعبدالله ..., ...ادامه مطلب
خط خطی های یک serek آخرین مطالب بدخوابی جات نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ... عیدانه های یک عدد سه رک تنها مناسبتی جات یک کلوم والسلوم سمفونی جیر جیر در کنسرت کولر آبی ها یعنی... باید که از این دردها مرد شاید ... بی بهانه مادری همونی که دست به طلا میزنه خاکستر میشه محبوب ترین مطالب همونی که دست به طلا می زنه خاکستر میشه :/ نامه دادم نخوری سیب ول,مادری,همونی,میزنه,خاکستر ...ادامه مطلب